به آسمان نگاهی کن ، ....
به آسمان نگاهی کن ، و چشم ها را ببند حتی چشم ذهنت را ، شاخه ها آواز سر داده اند ، شکوفه ها مشغول پروازند در خیال درخت و سایه ای که بر نگاه زمین لبخند میزند ، شاپرک را تا به حال بوسیده ای ؟
چه فرقی میان آواز کره اسب کوچک که نام مادیان پیر را می خواند و پرستوی مهاجر هست ؟
هر دو می ستایندش !!!!! هر دو عاشقانه می پرستندش و تو این جا چه می خواهی ؟
نو شدن را با ید از پروانه ها آموخت جور دیگر باید زیست در قطره ی باران باید سعود کرد ، در نگاه مرداب باید خروشیدو در غرش موج باید آرام گرفت .
روز چه زیبایی از شب دارد ؟ شب را هم باید نوازش کرد با تمام تاریکی
و بوسید چه بسا شب ، متولد کند این صبح دلنگیز تو را .
شکوه را باید از مور آموخت که صبور است و بلند همت و تو از این میدان فقط جسته ی کوچک و زارش را به نظاره نشسته ای ؟! بی خبر از قلب بلند پروازش .
باید رفت تا نو شود این ذهن پر از امید ، چه در اسفند ؟ چه در فروردین ، و چه در مرداد ، این فصول و این ماه ها فقط نام هستند و تو تنها نبین نام دقایق را . که همه نو هستند در یکدیگر
باید رفت جور دیگر باید زیست تا نو شود ذهن پر از امیدت .......
سال نو مبارک